۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

سه ساعت یاسین تو گوش خر خواندن!

تصمیم گرفتم بیمه ام را عوض کنم. یک خروار فرم فرستاده اند، نصف این یک خروار سوال درباره واکسن هایی که زده ام. جلو هرکدام از واکسن ها که زده ام باید ضربدر می زدم. پرسیده بود واکسن آبله مرغان زده ای یا نه. جواب دادم که نه و پانزده سالگی آبله مرغان گرفته ام. واکسن هپاتیت آ هم نزده ام، واکسن سرخجه را هم بیست و سه سالگی زده ام.
جواب داده اند اوه مای گاد! واکسن هپاتیت آ نزدی؟ تو دلم گفتم هپاتیت آ کجا بود آخه؟ هنوز تو دلم "سوسول های ننر" را نگفته بودم که دیدم نوشته اند اوه ماه گاد! چرا واکسن آبله مرغان نزدی؟ دیگه عصبانی شدم، همان طور که پشت میزم بلند بلند می گفتم سوسول های ننر تیتیش برداشتم نوشتم شرکت بیمه عزیز! احترامن من زمان جنگ متولد شدم. جنگ هشت ساله ایران و عراق که بعد از جنگ ویتنام طولانی ترین جنگ قرن بیستم بود. جنگ تمام عیاری بود، تحریم بود، مرزها بسته بود، کشورهای همه شما غربی های گوگولی پشت سر صدام حسین بودید، صدام حسین را که یادتان هست؟ همانی که بعدها شد نماد "محور شرارت" و زدید کشوری را داغون کردید و بیشتر از یک میلیون شهروند عراقی را کشتید و میلیون ها نفر را آواره کردید تا رفیق سابقتون را سرنگون کنید.
کودکی من همه "صف" بود؛ صف مرغ های یخ زده تاریخ مصرف گذشته کشور شما، دستمال کاغذی های کلفت پرزدار، ماکارانی های درجه سه ، شیرهای شیشه ای که دو سوم شیشه را آب بسته بودند و بگیر برو تا ته. دارو نبود، تحریممان کرده بودید. سرنگ نبود، کمبود دکتر بود، حتا راهرو بیمارستان ها پر از زخمی های جنگ بود و مجروحان بمباران ها... هشت سال زندگی ما این بود...یک بیماری عغونی ساده و پیش پاافتاده مثل آبله مرغان که سر و تهش تب هست و یک مشت جوشی که می خارد، در این شرایط چیز مهمی نیست که دولت راه بیفتد برنامه واکسیناسیون برایش طراحی کند. بنده هم این مریضی ساده را گرفتم، بدنم واکسینه شده. چیز جدی هم نیست والا، دونت هو پنیک اتک بابا!
جواب دادند که ببخشید اگر ناراحتتان کردیم، درک می کنیم که شرایط سختی بوده ( که دروغ می گویند مثل سگ و هیچ درکی ندارند چه شرایط سختی بوده!) حالا مطمئنی آبله مرغان بوده؟ گواهی پزشک آن زمان را داری؟! ...پففففف...

۷ نظر:

  1. حالا مثلا ابله مرغون بگیری چی میشه؟ شرکت بیمه شون باید پول دوا دکترت رو بده قر می شن؟ ورشکست می شن؟ بگو ما تو ایران آبله مرغون می گیریم می مونیم خونه شیر خشت می خوریم خودش خوب میشه بابا... دنت پنیک اتک

    پاسخحذف
  2. عجب گیری دادن اینا بابا!!حالا آبله مرغون که دیگه این حرفا رو نداره!!

    ببین تو می تونی بهم بگی چجوری برا وبت لینک دوستاتو گذاشتی من هرچی گشتم این ایتمو پیدا نکردم

    آخه تازه وبلاگمو از حالتی (بلاگفا) به حالتی دیگه(بلاگ اسپات) تبدیلوندم!!

    پاسخحذف
  3. سلام مهرناز. من که تو وبم لینک دوستان نگذاشتم. من هم تازه دارم بلاگ اسپات وبلاگ می نویسم، وارد نیستم راستش :-)

    پاسخحذف
  4. من فکر کردم نویسنده این وبلاگ یک مرده! یعنی پس از یکی دو خط خوندن پست اول با صدای یک مرد می خوندمش!
    نمی دونم چرا. بعد دیدم در پروفایل نوشته فی میل!

    پاسخحذف